لیستی کامل از لغات و اصطلاحات رایج انگلیسی در مورد اقتصاد به همراه معنی و مثال در این پست قرار داده است. این لغات و اصطلاحات در مکالماتی که در مورد اقتصاد است بسیار استفاده می شوند. تعدادی از این واژگان مربوط به اقتصاد دارای تلفظ صوتی می باشند.
دارایی
His assets include a company in Asia and a house in Germany.
دارایی های او شامل یک شرکت در آسیا و یک خانه در آلمان می شود.
ورشکستگی
It could be possible to have more bankruptcies among small companies next year.
سال بعد ممکن است ورشکستگی های بیشتری بین شرکت های کوچک داشته باشیم.
بودجه
Fortunately, the project was finished on time and within budget.
خوشبختانه پروژه سر وقت تمام شد و به اندازه بودجه هزینه برداشت.
کسری بودجه
Budget surplus
مازاد بودجه
The government has projected a budget surplus of 200 million dollars by the end of the year.
دولت مازاد بودجه 200 میلیون دلاری را تا انتهای سال پیش بینی کرده است.
سرمایه
They established the company back in 2005 with a starting capital of 10000 dollars.
آنها شرکت را در سال 2005 با سرمایه اولیه 10000 دلار تاسیس کردند.
(نظام) سرمایه داری
رقابت
Competition in business can sometimes be cruel.
رقابت در کسب و کار بعضی اوقات می تواند بی رحم باشد.
مصرف کننده
The new rates will affect all consumers.
نرخ های جدید همه مصرف کنندگان را تحت تاثیر قرار خواهد گذاشت.
Currency
ارز
You’ll need some cash in local currency there.
تو به مقداری پول نقد به ارز رایج داخلی احتیاج پیدا می کنی.
Deadline
سررسید
Debt
بدهی
Some African countries are badly in debt.
بعضی از کشورهای آفریقایی خیلی بدهکار هستند.
Debtor
بدهکار
Many debtors have called to talk to you.
طلبکاران زیادی زنگ زدند که می خواستند با شما صحبت کنند.
deficit
کمبود
Our economy in the current year has a deficit of 10 billion dollars.
اقتصاد ما در سال جاری 10 میلیارد دلار کمبود دارد.
Demand
تقاضا
There is an increasing demand for safer cars.
تقاضای رو به افزایشی برای ماشین های امن تر وجود دارد.
Develop
توسعه یافتن
The German economy developed rapidly
اقتصاد آلمان به سرعت توسعه یافت
economics
علم اقتصاد، رشته اقتصاد
I’m studying economics at New York University.
من در دانشگاه نیویورک اقتصاد می خونم.
Economist
اقتصاددان
economy
اقتصاد
Tourism contributes millions of dollars to the country’s economy.
جهانگردی میلیون ها دلار به اقتصاد کشور کمک می کند.
Their country’s economy is about to collapse.
اقتصاد آنها در آستانه فروپاشی است.
Embargo
ممنوعیت، تحریم
They have put embargo on imports of dairy products.
آنها واردات لبنیات را ممنوع کرده اند.
employee
کارمند
The number of employees have increased by 13% ever since we changed our policies.
از وقتی که سیاست هایمان را تغییر داده ایم تعداد کارمندان 13 درصد افزایش یافته است.
Employer
کارفرما
He is an infamous employer for his bad behavior towards his employees.
او به خاطر رفتار بدش نسبت به کارمندانش یک کارفرمای بدنام است.
Financial markets
بازارهای مالی
Export
(به صورت جمع) صادرات، صادر کردن
Among the exports of Iran, Oil is the most important one.
نفت در میان کالاهای صادراتی ایران مهمترین است.
Fiscal
مالی
The country’s total income for the fiscal year 2011 were about 200000000 dollars.
کل درآمد کشور در سال ملی 2011 در حدود 200000000 میلیارد دلار بود.
Fiscal policy
سیاست مالی
Global economy
اقتصاد جهانی
We are all part of the global economy.
ما همه جزئی از اقتصاد جهانی هستیم
Gross Domestic Product (GDP)
تولید ناخاص داخلی
If the GDP continues to shrink, it may result in a lot of unemployment.
اگر تولید ناخالص داخلی همین طور کاهش پیدا کند، این به بیکاری زیادی منجر خواهد شد.
Import
(به صورت جمع) واردات، وارد کردن
We import a lot of cars from other countries.
ما ماشین های زیادی از کشورهای دیگر وارد می کنیم.
Income
درآمد
The average incomes have risen by 2% over the past 3 years.
میانگین درآمد ها در سه سال اخیر 2 درصد کاهش یافته است.
Inflation
تورم
Inflation is currently running at 7%
تورم در حال حاضر 7 درصد است.
Inject
تزریق کردن (پول)
The government has decided to inject more money into financial markets.
دولت تصمیم گرفته است پول بیشتری به بازارهای مالی تزریق کند.
Interest
بهره
Interest rate
نرخ بهره
Interest rates have risen by 3%
نرخ بهره 3 درصد افزایش یافته است.
Invest
سرمایه گذاری کردن
Their institute has decided to invest 500000 dollars in our project.
موسسه آنها تصمیم گرفته است 500000 هزار دلار در پروژه ما سرمایه گذاری کند.
Investment
سرمایه گذاری
Leverage
اهرم فشار
Rich countries often have stronger leverage
کشورهای ثروتمند اغلب اهرم فشار قوی تری دارند.
Monopoly
انحصار
Our company has a monopoly over the new phones in the country.
شرکت ما انحصار گوشی های جدید در کشور را دارد.
Monopolize
(چیزی را) در انحصار خود داشتن
The company had monopolized the carpet market until the sanctions hit them badly.
تا زمانی که تحریم ها ضربه بدی به آنها زد شرکتشان بازار فرش را در انحصار خود گرفته بود.
National debt
بدهی ملی
Poverty
فقر
Hundreds of millions of people live in poverty in the world.
صدها میلون نفر در جهان در فقر زندگی می کنند.
Private sector
بخش خصوصی
More than 40% of students who graduate from university work in the private sector.
بیشتر از 40 درصد دانشجویانی که از دانشگاه فارق التحصیل می شوند در بخش خصوصی کار می کنند.
Profit
سود
She made a huge profit from selling her house.
او سود زیادی از فروش خانه اش کسب کرد.
Public sector
بخش دولتی
Most scientists work for the public sector
بیشتر دانشمندان برای بخش دولتی کار می کنند.
Recession
رکود اقتصادی
Our economy has entered a recession.
اقتصاد ما وارد رکود شده است.
Redundant
بیکار
To keep the company alive, one-third of the workforce will be made redundant.
برای نگه داشتن شرکت یک سوم نیروی کار بیکار خواهند شد.
Services
خدمات
Stable
با ثبات
The economy of Japan is still stable.
اقتصاد ژاپن هنوز هم باثبات است.
Stagnation
رکود
In the face of a long stagnation in the country, they have made a great deal of progress.
علارغم یک رکود طولانی در کشور آنها پیشرفت زیادی کرده اند.
Subsidy
یارانه
We might be able
Supply
عرضه
Demand for organic produce has exceeded supply.
تقاضا برای محصولات طبیعی از عرضه بیشتر شده است.
Tax
مالیات
The government is increasing the tax on cigarettes.
دولت در حال افزایش مالیات سیگار است.
Unemployed
بیکار
In their economy a lot of people have been unemployed for the past three years.
در اقتصاد آنها، در طول سه سال اخیر افراد زیادی بیکار بوده اند
Tax-exempt
معاف از مالیات
Unemployment
بیکاری
Unemployment has risen for the the third consecutive year.
بیکاری برای سومین سال متوالی افزایش پیدا کرده است.
value-added
ارزش افزوده
در این مطلب که مربوط به بانک است نیز می توانید تعدادی دیگر از کلمات و اصطلاحات مرتبط با اقتصاد را مشاهده کنید.
پست های مرتبط:
ضرب المثل انگلیسی با ترجمه فارسی
تشکر بسیار عالی فوقالعاده اس
عالی یادآوری خوبی بود
مرسی عالی بودن