زبان انگلیسی مملو از اصطلاحاتی (Idioms) است که در مکالمات روزمره از آنها استفاده بسیار می شود. در واقع اصطلاحات یک بخش جدایی ناپذیر از زبان هسنتند. ما امروز قصد داریم به تعدادی از این اصطلاحات انگلیسی ببردازیم.
در این پست لیستی از رایج ترین اصطلاحات زبان انگلیسی به همراه معنی فارسی و مثال قرار داده شده اند:
.
.
To cost an arm and a leg
کلی خرج برداشتن
This shirt cost me an arm and a leg
این پیراهن کلی برام خرج برداشت
اشک ریا
The young lady cried crocodile tears when the policeman tried to give her a ticket
خانم جوان وقتی که مامور پلیس خواست او را جریمه کند اشک ریا ریخت
پاشنه آشیل
I’m trying to save money, but my interest toward travel is my Achilles heel
میخوام پول جمع کنم ولی علاقه ام به مسافرت نقطه نقطه ضعفم هست
Out of the frying pan into the fire
از چاله به چاه افتادن
Stephan lost his job because of the company’s bad situation. He went out of the frying pan into the fire when he also lost his car because he couldn’t pay his mortgage
استفان به خاطر شرایط بد شرکت شغلش را از دست داد، او موقعی که به دلیل قادر نبودن به پرداخت وامش ماشینش را هم از دست داد از چاله به چاه افتاد.
کاغذ بازی (اداری)
I had to fill out a lot of forms to get my driving license, the red tape there is annoying
برای گرفتن گواهینامه رانندگیم کلی فرم پر کردم، کاغذ بازی اونجا آزار دهنده است
fair-weather friends
رفیق نیمه راه
When Tom was rich, he had a lot of friends, but when he lost all his money, it became clear that most of them were fair-weather friend
تام وقتی که پولدار بود دوستان زیادی داشت، ولی وقتی که همه پولش رو از دست داد معلوم شد که اکثر اونا رفقای نیمه راه بودند
get away with it
قصر در رفتن
The robbers robbed the bank and managed to get away with it
دزدان از بانک سرقت کردند و توانستند از آن قصر در روند
go up in smoke
نقش بر آب شدن
She couldn’t get the scholarship, all her plans went up in smoke
او نتونست بورسیه بگیره، همه نقشه هاش نقش بر آب شد
To know something like the back of your hand
چیزی را مثل کف دست خود شناختن
I’ve lived in this city since 2003, I know it like the back of my hand
من از سال 2003 در این شهر زندگی کرده ام، مثل کف دستم می شناسمش
To add insult to injury
نمک روی زخم پاشیدن
The police took my driving license, and then added insult to injury by saying that I couldn’t drive for a year
پلیس گواهینامه منو گرفت، بعد با گفتن اینکه نمی تونم تا یک سال رانندگی کنم نمک روی زخمم پاشید
Speak of the devil
حلال زاده است
Speak of the devil, Hey Mark, I was just telling Jennifer about your engagement
حلال زاده است، سلام مارک، همین الان داشتم به جنیفر درباره نامزدیت می گفتم
To learn the ropes
فوت و فن چیزی را یاد گرفتن
It takes at least a few months for new employees here to learn the ropes
اینجا حداقل چند ماهی طول می کشد تا کارکنان جدید فوت و فن کار را یاد بگیرند
A piece of cake
مثل آب خوردن
The English exam was a piece of cake
امتحان انگلیسی مثل آب خوردن بود
Break a leg
موفق باشی
Break a leg Pablo, I’m sure your performance will be awesome
موفق باشی پابلو، مطمئنم نمایشت عالی خواهد بود
از این اصطلاح اغلب قبل از اینکه بازیگران به روی صحنه بروند استفاده می شود
Feel under the weather
احساس ناخوشی کردن، احساس کسالت کردن
I’m feeling a bit under the weather – I think I’ve gotten a cold.
یکم احساس کسالت دارم، فکر می کنم سرما خوردم
To hit the nail on the head
تو خال زدن، به هدف زدن
She hit the nail on the head when she said that the company was about to go bankrupt
او وقتی که گفت شرکت در آستانه ورشکست شدن است به خال زد
To bite off more than you can chew
به اندازه دهن خود لقمه برداشتن
Don’t bite off more than you can chew, this job needs 16 hours work a day
لقمه بزرگ تر از دهنت بر ندار، این شغل 16 ساعت کار در روز میخواد
When pigs fly
به همین خیال باش، وقت گل نی
A: She is going to clean her room tomorrow
B: Yeah, when pigs fly
او قصد داره اتاقش رو فردا تمیز کنه
آره، به همین خیال باش
Get out of hand
از کنترل خارج شدن
We decided to leave there before things got out of hand
ما تصمیم گرفتیم قبل از اینکه اوضاع از کنترل خارج بشه اونجا رو ترک کنیم
To flog a dead horse
آب در هاون کوبیدن
Rose keeps applying for that job, but I think he’s flogging a dead horse
رز به درخواست دادن برای اون شغل ادامه میده، ولی به نظر من داره آب در هاون می کوبه
I wasn’t born yesterday
موهامو تو آسیاب سفید نکردم
You’d better think of a better excuse for being late! I’ve had a lot of students like you, I wasn’t born yesterday!
بهتره یه بهونه بهتری برای دیر کردن بیاری! من دانش آموزان زیادی مثل تو داشتم، موهامو توآسیاب سفید نکردم
Never mind
(خطاب به کسی) مهم نیست
A: I’m so sorry dad, I lost the book you gave me!
B: Never mind, son. I’ll buy you another one
شخص اول: خیلی متاسفم بابا، کتابی رو که به من دادی گمش کردم
شخص دوم: مهم نیست پسرم. یکی دیگه برات می گیرم
You can’t teach grandma to suck eggs
پیش قاضی و ملق بازی
Be all ears
سراپا گوش بودن
A: Do you want to know why we are getting divorce?
B: Yeah, I’m all ears. Tell me
شخص اول: می خوای بدونی چرا ما داریم از همدیگه طلاق می گیریم؟
شخص دوم: آره، سراپا گوشم. بهم بگو
Keep an eye on something
مراقب چیزی بودن
Keep an eye on the house while I’m out, please
لطفا تا موقعی که من بیرونم مراقب خانه باش
Get on someone’s nerves
روی اعصاب کسی رفتن
Sometimes watching TV really gets on my nerves because of the commercials
بعضی وقت ها تلوزیون تماشا کردن به خاطر تبلیغات میره رو اعصابم
In cold blood
در کمال خونسردی و بی رحمی
It was not a suicide! Someone killed her in cold blood!
این یک خودکشی نبود! کسی او رو با خوسردی و بی رحمی کشت!
Leave no stone unturned
به هر دری زدن، از هیچ تلاشی دریغ نکردن
He left no stone unturned to find the criminal
او برای پیدا کردن مجرم از هیچ تلاشی دریغ نکرد
پست های مرتبط:
کتاب English vocabulary in use